دلایل شکست معامله گران (بخش دوم)

شکست معامله گران – همانطور که می‌دانید اصل اول تحلیل تکنیکال آن است که بازار گذشته خود را تکرار می‌کند. این موضوع علیرغم آنکه در منابع مختلف به آن اشاره می‌شود یک اصل نیست و هنگامی که بازار گذشته خود را تکرار نکند دلیل شکست معامله گران این اصل اشتباه است.

در حقیقت این مطلب در بسیاری از مواقع جواب نمی‌دهد و نمی‌تواند به عنوان یک روش در نظر گرفته شود. در واقع مباحث و تکنیک‌های مورد استفاده در تحلیل تکنیکال به گونه‌ای است که می‌تواند افراد تازه کار را به راحتی فریب داده و باعث شود که فکر کنند با استفاده از این مطلب می‌توانند در بازار کسب سود کنند.

نتیجه‌ای که در کتاب‌های CFA (بالاترین سطح اموزش‌های بازارهای مالی) قرار داده شده نشان می‌دهد که تحلیلگر تکنیکال نمی‌توانند در بلند مدت بیش از بازدهی سهم مورد معامله‌شان، سود کسب کنند.

در همین منبع ذکر شده است معامله‌گران کوتاه‌مدت حتی نمی‌توانند به سطح بازدهی بازار نیز دست یابند. بنابراین تصور اینکه یک تحلیلگر تکنیکال می‌تواند بازدهی بیشتری از بازار کسب کند، یک تصور نادرست است.

بنابراین اگر ذهنیت شما آن است که می‌توانید با استفاده از تحلیل تکنیکال در این بازار پیروز شوید متاسفانه بازار نادرست بودن ذهنیت‌تان را با زیان‌هایی که می‌دهید به شما نشان خواهد داد. این به معنی آن نیست که شما نیازی به دانستن تکنیک ندارید.

در واقع تمام آموزش‌هایی که در بازارهای سرمایه داده می‌شود شرط لازم هستند.که تصور کنید این آموزش‌ها شرط کافی برای کسب سود در معامله‌گری است.

دلیل شکست تحلیل بنیادی نیز مشابه همین است. در منابع CFA به صراحت اشاره شده است تحلیلگران بنیادی نمی‌توانند در طولانی مدت بیش از بازده بازار سود کسب کنند. گفته شده است که وضعیت تحلیلگران بنیادی از وضعیت تحلیل‌گران تکنیکال بدتر است.

دلیل این امر آن است که تحلیل تکنیکال به صورت کمی عمل می‌کند و بازارها هم حالت عددی و کمی دارد این درحالیست که تحلیل بنیادی بیشتر ماهیتی کیفی دارد و شاید به راحتی نتوان اقتصاد را به صورت اعداد و ارقام دقیق تحلیل کرده و بر اساس آن نقاط مناسب خرید و فروش را شناسایی کرد.

برخی افراد برای حل مشکلات تحلیل‌های تکنیکال و بنیادی، ترکیب این دو روش را پیشنهاد می‌کنند. این امر نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه باعث پیچیده‌تر شدن مسئله می‌شود.

 

این موارد از حرفه‌ای ترین منابع بین المللی آموزش بازارهای مالی نقل شده و در دوره‌های آموزشی عمومی کاملاً مورد غفلت واقع شده و به دانشجویان گفته نمی‌شود. در نتیجه معامله‌گران تازه کار با انتظارات غیر واقعی و در آرزوی کسب سودهای بالا وارد معاملات واقعی شده و تنها پس از زیان‌های پیاپی و از دست دادن سرمایه خود ماهیت واقعی بازار را درک می‌کنید.

در سوی دیگر برخی از تحلیلگران به بحث روانشناسی معاملات رو می‌آورند. علیرغم آنکه مباحث و نکات موجود در روانشناسی معاملات نکات ارزشمندی است اما همچنان مانند تحلیل تکنیکال و بنیادی، روانشناسی معاملات نیز باید به عنوان یک شرط لازم در نظر گرفته شود. مباحث مربوط به روانشناسی معاملات بسیار گسترده است که در همین خصوص یک دوره پنج جلدی را در انتشارات سازمان بورس در دست انتشار دارم. با این وجود دو نکته بسیار مهم را در خصوص روانشناسی معاملات بایستی خاطرنشان کنم.

 

اول آنکه نکات در تحلیل روانشناسی معاملات به مراتب کیفی‌تر از مباحث تحلیل بنیادی است. از این رو استفاده از این مباحث برای بازاری که ماهیت کمی دارد بسیار دشوار بوده و مانع از آن می‌شود که بتوان نقاط دقیق ورود و خروج و حدود ضرر را تعیین کرد.

دومین مورد مربوط به عامل انسانی است. عملکرد فکری انسان به گونه‌ای است که به راحتی قابل تغییر نیست. انسانها برای هزاران سال با دیدن عواقب جنگ، همچنان جنگ به راه می‌اندازد. افراد سیگاری علی‌رغم دانستن زیان‌های ناشی از کشیدن سیگار، آن را ترک نمی‌کنند. این مثال‌ها و بسیاری از مثالهای دیگر نشان می‌دهند تغییر رفتار با عملکرد فکری انسان‌ها بسیار دشوار است.

بنابراین مشکلات پیش روی معامله‌گران از نگاه من در ایران ضعف سیستماتیک و ابزارها، عدم تنوع بازار، تعداد خطوط سازوکارهای معاملات خودکار و نقص در آموزش‌ها و هدایت دانشجویان به سمت معاملات واقعی بدون داشتن دانش کافی است.

در نتیجه بسیاری افراد از بورس و سرمایه‌گذاری در آن فرار می‌کنند در حالیکه اگر زمان و هزینه کافی را برای کسب آموزش مناسب اختصاص می‌دادند می‌توانستند سودآوری خوبی از این بازارها داشته باشند.